تاریخ و تاریخ‌خوانی حکایتی جذاب و تا حدودی مظلوم دارد. از آن جهت مظلوم که طیف وسیعی از کسانی که تاریخ را به صورت غیر حرفه‌ای یا غیردانشگاهی دنبال می‌کنند، فقط جنبۀ روایی و قصه‌گون تاریخ برایشان جذّاب یا برجسته است. البته این موضوع به خودی خود اشکال و ایرادی ندارد. قصّه، روایت و داستان همیشه جذاب بوده اند، ولی اینکه کل تاریخ را قصّه و داستان بینگاریم به این علم ظلم کرده‌ایم.
یکی از منابع خوب تاریخی، هم برای پژوهشگران این حوزه و هم برای تاریخ‌دوستان قصّه‌جو، سفرنامه‌هایند. نشر اطراف بعد از چاپ مجموعۀ پنج جلدی سفرنامه‌های قاجاری که حکایت دیدار مسافران قاجاری با شهرهای بمبئی، پاریس، لندن، سنت‌پترزبورگ و استانبول است، این بار سراغ سفرنامه‌های ن قاجاری رفته است. اولین کتاب این مجموعه با عنوان «چادر کردیم رفتیم تماشا» را خانم زهره ترابی با استفاده از کتاب رومۀ سفر حج، عتبات عالیات و دربار ناصری (1386)، به کوشش استاد رسول جعفریان، آماده کرده است. این سفرنامه که بخش نخست آن سفرنامۀ حج و سختی‌های رفتن به مکّه است و قسمت دوم آن حکایت اقامت حدوداً دو ساله خانم کرمانی در اندرونی دربار ناصرالدین شاه قاجار، پر است از نکات خواندنی.
کتاب، هم برای پژوهشگران تاریخ اجتماعی مفید است (از جنبۀ چگونگی انجام سفر حج و مخاطرات و شرایط این سفر مثل سختی‌های راه و کشتی‌سواری و . در عصر ناصری) و هم برای عموم تاریخ‌نگاران از حیث بررسیِ اتفاقاتی که در اندرونی و دربار ناصرالدّین شاه قاجار رخ می‌دهد. نکتۀ مهم این روایتِ تاریخی، ثبت وقایع با یک نگاه نۀ جزئی‌نگر است.
این کتاب کوچک و خواندنی را اگر سفرنامه خوانید و یا به روایت‌های تاریخی علاقه‌مندید از دست ندهید.

چند برش از کتاب: (بخش اول از نیمۀ نخست کتاب است و دو برش بعد از نیمۀ دوم کتاب انتخاب شده است)
صبح جمعه هجدهم بار کردند. در این راه هم سنگلاخ بدی بود. کوه و کتل هایی بود. اگرچه همۀ راه‌ها‌ سنگلاخ بود، درخت مغیلان و خرمای ابوجهل بسیاری بود. شش فرسخ راه آمدیم. دو ساعت به غروب مانده رسیدیم منزل. آن‌جا هم آب نیست. شب بودیم. سحر بار کردند. یک پیاده امروز در راه از تشنگی مرد. آوردند سر منزل او را خاک کردند.
نماز صبح شنبه نوزدهم رسیدیم سر چند چاه آب. نماز کردیم. شترها آب خوردند. خیک‌ها ‌را آب کردند. سوار شدیم. این راه میانۀ دو کوه است. خیلی سبز، خوش هوا، درخت‌های مغیلان بزرگ همه مثل نارون چتر زده. یک فرسخ راه آمدیم. بعضی حاجی‌های سرنشین آب برنداشته بودند. رفتند پیش عبدالرحمن که نایب امیرحاج بود. عارض شدند که ما آب برنداشتیم. در راه از تشنگی می میریم. آمدند جلو حاج را گرفتند. پیاده کردند، چادر زدند. منزل کردیم. امروز و امشب هم بودیم. این اول زمین نجد است. امشب هم قدری باران آمد. (صفحۀ 70)
امروز که یکشنبه بیست و پنجم است باز هم به طریق هر روز رفتیم تعزیه. عزیزالسلطان [ملیجک] گاهی توی تعزیه سوار می‌شود، نی بر می‌دارد، گاهی داخل مزغانچی‌ها ‌سنج می‌زند. گاهی چوب برمی‌دارد، آدم‌ها ‌را می‌زند. گاهی پیش شاه می‌آید، معاینه دیوانه‌ها. خداوند بخت بدهد. نه پدر به درد می‌خورد، نه مادر، نه نجابت. الان، اول شاه است، دویم عزیزالسلطان. یک نفر از اولادهایش به این مقام و مرتبه نیست. این دسته‌ها، ‌ها، تعزیه‌خوان‌ها، همه که دعا می‌کنند، اول شاه را دعا می‌کنند، دویم عزیزالسلطان. دیگر کسی را دعا نمی‌کنند. (صفحۀ 205)
امروز که شنبه بیست و هفتم است در خدمت خانم و زن‌های شاه همگی رفتیم خانۀ عزیزالسلطان که از عمارت‌های شاهی است. دیوان‌خانۀ عدلیه قدیم آن جا بوده. بعد سپهسالار و زنش که دختر فتحعلی شاه بوده، آن جا عمارت‌های خوب ساخته‌اند. آن‌ها ‌که مردند، اولادی نداشتند. شاه جلو گرفته، حالا داده عزیزالسلطان. بیرون شهر است. رفتیم آن جا. چه جاهای خوب، عمارت‌های اسباب‌های چراغ و غیره خوب. عزیز السلطان هجده سال دارد. حالا ختنه‌اش کرده بودند. توی رختخواب خوابیده. زنش هم پهلوی او نشسته بود. یکی از دخترهای شاه نامزدش هست. تا حالا شاه می‌گفت عزیز دردش می‌آید. حالا خودش راضی شده. این قدر شال و پول و جواهر از هر جا آورده بودند که حساب نداشت. امروز دو سه روز است ختنه کرده‌اند. هر روز و هر شب شاه پول فرستاده برای این که غصه نخوری. نمی‌دانم چه محبتی است خدا به دل این داده. عصری هم شاه آمد، خیلی محبت و مهربانی کرد. پدرش را چشمش را بستند، آوردند توی زن‌ها. شاه گفت آنچه خرج ختنۀ عزیز جان شده خودم می‌دهم. به همه انعام و خلعت خودم می‌دهم. پیش از این که شاه خودش بیاید، یک آب دست ترمۀ شمسه مرصع برای عزیز جانش فرستاده بود، دو طاقه شال کشمیری برای دلاک‌ها ‌فرستاده بود. خلاصه تفصیل بسیار است. خداوند بخت بدهد. شب آمدیم خانه. (صفحۀ 
214 تا 215)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شورای دانش آموزی Lisa جزئیات زلزله امروز - زمین لرزه پرشین امداد تعمیرات و اموزش طراحي سايت خانه قرآن جواد الائمه روستای کاسگر محله Miguel آنتی ویروس eset